ای نام نکوی تو سردرفتر دیوانها وی مصحف روی تو زینت ده عنوانها تنها نه منم مفتون بر چشم سیه مستت بیمار بسی دارند آن نرگس فتّانها آوازه ی حسن تو تا گشت به عالم فاش نالان به غمت چون من طفلان به دبستانها مستوره به هر جایی کز ناز قدم بنهد در رهگذرش خوبان گیرند به کف جانها